دختری نزد آن مرد آمد که از هیچ چیز راضی نبود و تصمیم گرفت با آن شخص برخورد کند. آن مرد سعی می کند با او صلح برقرار کند و هیجان او را متوجه می شود و با اشتیاق با او آشتی می کند و شروع به مکیدن او می کند. اما سپس نامادری برگشت ، و آنها را به خود گرفت. او واقعاً می خواست خیالات خیالی خود را تحقق بخشد. او تصمیم می گیرد که به او نشان دهد که چگونه مکیدن می کیرتوکس ابدار کند ، و سپس دختر را مجبور می کند این کار را با خودش انجام دهد. ناراحتی به نحوه برخورد و مشارکت با آنها ، تغییر تقسیمات آنها به گونه ای است که زن لیس می زند و آن مرد است.