بد جنا مدتها بود که در دانلود کلیپ سوپر خارجی بخش زنان و زایمان نبود و حالا وقت آن رسیده بود که پزشک را ببیند ، تصور اینکه وی چنین حفره های بزرگی را در زندگی خود دید ، سخت است. او نزد دکتر آمد ، لباس پوشید و روی میز دراز کشید. اما به طور ناگهانی پزشک مجبور شد آنجا را ترک کند ، همانطور که او دو دقیقه گفته بود. بنابراین بیش از دو دقیقه گذشته بود و جناح شروع به حوصله کرد. به آرامی او شروع به بازی با گربه خود را بدون توجه به آنچه اشتباه کرده است یا حوصله خود را کرده است. پاهایش را پهن کرد و به آرامی شروع به نوازش بیدمشک بزرگ و مودار کرد ، آرام ناله کرد تا کسی نتواند بشنود. به محض اینکه از استمناء خسته شد ، او یک سبد میوه را روی میز دید و او به آرامی شروع به هل دادن آنها به محل خود کرد.