Big Butt Abella صبح بدترین روز تا به امروز است. او با یک پسر درگیر جنگ شد. اما او تصمیم گرفت به هیچ وجه پشیمان نشود و به دوستش که همیشه می خواست ، رفت. او با خوشحالی دریافت کرد وقتی Big Butt به ابلا گفت که او را ببیند. یکی از دوستان می خواست او را آرام کند و از او خواست که پشیمان نشود. همه این کارها با انفرادی از Big Butt Abella به پایان رسید. سپس دوستی با انگشتان خود شروع کیرتوکس کارتونی به ایجاد صندلی خود کرد. سپس او به آرامی شروع به معرفی یک عضو با الاغ Abella ، به تدریج شتاب کرد ، و خیلی زود با علاقه زیادی به دهانش پایان یافت.