این زاغه قدیمی روی یک کیرتوکس ابدار صندلی عرشه کنار آب آفتاب می گیرد و رویاهای رنگارنگ می بیند. مزخرفاتی که معده اش روی شورتش می افتد و صورتش همه چروک شده است ، باعث می شود در خواب احساس سکسی کند. جوانی به او می آید که از رایحه قدیمی و اشکال تحریف شده اش پنهان شده است. او به آرامی او را می بوسد و او را در آغوش می گیرد و با مقاربت طولانی با او به صورت شاخی تبادل می شود. اما این فقط یک رویا است و وقتی که از خواب بیدار شد سرنوشت خود را می داند و ساکت گریه خواهد کرد.