یک بلوند تمام قد در میز کار خود نشسته و با دو معاون افسری صحبت می کند ، که ژاکت خود را برداشته و اعضای آن را مکیده است. او بیدمشک خود را از سینه بندش بیرون می کشد ، آن را روی گربه بچه ها می مالد و همچنان به لعنتی ادامه می دهد. بچه ها گدایی را روی میز حل می کنند و به نوبه خود لعنتی می کنند. بچه هایی که از گربه و دهان رئیس عکسکون خارجی لذت می بردند ، روی سینه او می ریزند.