مرد با بلوند سکسی خود راه می رود و او را در یک خانه و جسد خالی از سکنه ترک می کند ، می ترسد ، بیدمشک از ترس لرزید. هر ثانیه کیرکوس خارجی ، او به این فکر می کند که چگونه مرد خود را تنبیه و فلج کند ، چگونه روی او پرش کند ، چگونه به پشت خود خراشیده و لب های قرمز گرم خود را روی خروسش بکشد ، اما آن مرد در غیر منتظره ترین لحظه ظاهر می شود و همه چیز را فراموش می کند. به تدریج ، تحقیر از بین می رود و جایگزین احساسات می شود ، با این که دستان مرد قدرتمند سینه بند پلنگ خود را از یک زن بلوند بیرون می آورند و با شور و شوق از بین بردن بیدمشک دقیقه ای.